شنبه 30 دی 1396 |
به وبلاگ من خوش آمدید
خبرنامه وب سایت: آمار وب سایت:
|
خلوتگه دل | سروده های حیدری شاعر خرو نیشابور|
شهر نیست مثل خرابات است اینجا بنگرید
بارش باران مکافات است اینجا بنگرید
ما زلطف ان بزرگانی که دارند ادعا
زندگانی میکنیم انگار بر روی هوا
وقت باران سیل میگردد روان در کوچه ها
نعمت اینگونه نباشد بهتر است ، چون هست بلا
فکر مردم نیستید مسول کار خود شدید
چون گرفته اید مقام دیگر زخود بیخود شدید
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
گفت روزی یک بزرگی این چنین
در تو گر مشکل نباشد بی یقین
هر کجا بینی تو یک مامور را
میکنی احساس امنیت شما
گفتمش ای مرد والا و عزیز
پرسم از تو یک سوالی خُرد و ریز
گر ببینی یک سگی را در مسیر
در کنار راه بنشسته چو شیر
نیست در تو مشکلی لیکن شما
میکنی بی ترس طی ان راه را
گفت گر رفتم ولی دنبال کرد
پاچه ام بگرفت و غیل و غال کرد
نیست اطمینان که باشد بی خطر
بهر من اینجا نسازد دردسر
گفتمش مامور هم باشد چنین
در کنار راهها کرده کمین
از خودت گرچه تو با شی مطمئن
نیستی از حمله ان در امان
پس کنون با دیدن مامورها
ترس هم گیرد وجودت را فرا
چونکه اطمینان نداری رام هست
یا که چون کفتار پی انتقام هست
زین نظر هر دو شبیه هم شدند
باعث ایجاد ترس و غم شدند
* حیدری* ( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
درگیر احساس دلم
گویم به که درد دلم
غم در دلم باشد زیاد
غرق در میان مشکلم
دنیا برایم گشته تار
دایم زنم هی اه و زار
بیزارم از این زندگی
این بردگیست یا بندگی
زجر و عذاب این جهان
خشمی که باشد بی کران
سخت تر ز ان برزخ بود
این زندگانی تلخ بود
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
از محبت خار بودم گل شدم
عاشقت گشتم بسی من خل شدم
مهربانیت مرا دیوانه کرد
عشقمان را همچونان افسانه کرد
در دلم دارم امید دیدنت
گرمی اغوش تو ، بوسیدنت
روزهایم بی تو مانند شب است
روزگارم بی تو پر تاب و تب است
ارزو دارم تو باشی همدمم
گر نباشی درمیان صد غمم
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
ایستاده بودم ایستگاه اتوبوس.
خیره به ماشین دومادو عروس.
بابوق بوق وشادی گذر میکردن.
مردم اطراف رو خبر میکردند.
انگاری دنیا بود مال دوتاشون.
خوشحال بودن قدر هفت تا اسمون.
بی خبراز سختی های اینده.
دیدم دوماد باخوشحالی میخنده.
نمیدونست فردا چی داره براش.
نمیدونست شادی میشه عذاباش.
زن یه بلاست، یک بلای تو خونه.
دوماد نشی خرش نشی تو دیوونه.
کافیه که بشن سوار مردها.
بیچاره میشی تا اخر دنیا.
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
من کجا و توکجا.
در بیابانها ،سرگردانم و اواره ام.
چاره ای جز این ندارم، چونکه من بیچاره ام.
من خودم محتاج هستم ، بر دعای دیگران.
روز وشب برمن نباشد بهر روزی من دوان.
خسته ام از اینهمه بیهوده چون کردن تلاش.
هیچکس در این جهان بهرم هوایم را نداشت.
تو دعا کن بهر من. شاید که گردد مستجاب.
میدهد حتما خدا بهر دعاهایت جواب.
توکجا و من کجا؟
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نشسته بودم توی فکرو خیال.
درگیر بودم هم با اینده هم حال.
از گذشته ها که چیزی ندیدم.
حرفای خوب از کسی نشنیدم.
همش با غمها من بودم هم اغوش.
دوروبری هام کردنم فراموش.
نه بود یکی کنم براش درد دل.
نه یکنفر گره گشای مشکل.
دنیا بجز نامردی چیزی نداشت.
بجز غماش چیزی برام جا نزاشت.
ادمهاشم یک مشت بی وفا بودند.
از صداقت جدا، باریا بودند.
هرکسی بود بفکر کار خودش.
از کارای خودش می اومد خوشش
دلم میخواست داد بزنمته دل
داد بزنم گره گشای مشکل
بیا بکن نگاهی همتو به ما
برای دردهام بده یکم دوا
پول که نداریم خرج کنیم تو دنیا
بخاطر بی چیزی داریم دعوا
همش تو زندگیها کم میاریم
یه لقمه نون با اشک و غممیاریم
انگاری دنیا شده برزخ ما
عذاب میده به خیلی از بنده ها
خدا ما که نداریم یک روز شاد
چرا اوردی مارو توی دنیات
ولش بکن هرچی بگم زیاده
اخر گلایه هامون فریاده
* حیدری* ( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
گفت دانشمند حکایت این چنین
بهر انکه از خدا هستند غمین
یک نفر دیدم در این دنیای تار
میزند او دم به دم هی اه و زار
گوید او بهر خدایش اینچنین
کهمرا کردی فراموش بی یقین
بازکن چشمت ببین بیچاره ام
نیستی پشتم منم اواره ام
در جهانت روز خوش بهرم نبود
اب تو از بهر من زهرمنبود
ناله میکرد و شکایت از خدا
ناگهان بهرش چنین امد ندا
منخدای تو در اینجا حاضرم
کی بگفتی بهر من تو شاکرم
بنگر اوضاع خودت را تا کنون
من همش یاد تو بودم تاکنون
هر کجا بودی کنارت بوده ام
در غمو شادی چو یارت بوده ام
گفت بنده: بهر رب خویشتن
همرهم بودی به شادیهای من
لیک انروزی که من غمداشتم
در کنارم من تو را کم داشتم
گفت ایزد بهر این بنده چنین
رد پایم هست پیش تو ببین
تو در انجا غرق بودی در بلا
من تو را دادم نجات از غصه ها
پس نکن دیگر گلایه از خدا
دارد او دائمهوای بنده را
* حیدری*(مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
شیخ اعراب چنین گفت به خلق دیگر
که شدند مردم ایران و عراق بس کافر
خلق لبنانی و ان دو که بگفتمبه شما
بکشیدش که ثواب است روید سوی خدا
گفت انها همه کافر شده اند از این پس
خلق باور بکنند حرف چنین یک ناکس
هال گوییم به تو، ماهمه اهل ایران
خواب دیدی چو خوش است بهر یلان و شیران
گرنبودیم تو باید چو ملخ میخوردی
در بیابان خدا کوخ و کلخ میخوردی
گر تو اکنون به رفاهی همه از سفره ماست
ور نه در سفره تو نون و پیاز بود با ماست
اندکی سیر شدی هال چنین هار شدی
در پی اینهمه افکار بسی خام شدی
خواب دیدی تو خوش است باش هنوز اندر خواب
اینکه گویی و تو گفتی ، نیست اب، هست سراب
روزگاری تو چونان برده و نوکر بودی
قرق ایام پر از جهل چونان خر بودی
شیعه امد و تورا داد نجات ای بدبخت
گرچه تو فهم و شعور درک کنی خیلی سخت
باشد این جمله برای دهنت بس چو بزرگ
شیر مردن چو شیعه تو بسی هستی گرگ
* حیدری * ( مشنگ)
در خصوص سخنان امام جمعه مکه
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
ماهمه بازیچه ایم بازیچه این روزگار
روزهای ماپر از غم این دل ما بی قرار
در ده ما مشکلات زندگی باشد زیاد
من گمانم برده اند مسئولها ما را زیاد
یادشان رفته که اینجا زنده اند یک عده ای
چون که ما را در خیال خویش دانند برده ای
عدل را یعنی عدالت را چو برده اند ز یاد
میکنند ظلم وستم درحق ما خیلی زیاد
روستا از شهر ما خیلی مرفه تر بود
شهر ما از برزخ ظلم خدا بدتر بود
هر که امد داد وعده بهر خلق این دیار
اخرش حرفش فراموشش شد و گفت الفرار
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
گفت دانشمند با مردم چنین
اندکی اطراف خود بهتر ببین
اشتباه کردی گر تو بار پیش
پس نکن تکرار اشتباه خویش
نهچپی بر درد تو بودش دوا
نه جناح راست کرد از غم رها
هر که امد بود فکر منصبش
پس چرا بودید شما ها در تبش
گر کسی تب کرد بهر خلق خویش
بهر او بردار قدم ، راهش به پیش
هر که امد فکر جیب خویش بود
باطنش شیاد و خود درویش بود
کرد با مردم ستم از هر نظر
دین را بازیچه کرد او برد ثمر
در سیاست داد بازی خلق را
مردمی بیچاره و بدبخت را
با دروغ و با ریا قدرت مگیر
عاقبت روزی شوی تو سربه زیر
گفت لعنت بر تمام ان بدان
تا بدی باشد ، شود خوبی نهان
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نشسته بودم تنها توی ماشین
. میگفتم کاشکی که شما هم باشین.
تنهایی حوصله ام رفته بود به سر.
شدم خسته بس که بودم دربدر.
همیشه اواره تو جاده هایم.
تنهایی هامو تنها با خدایم.
هروقت دلم بشه کمی هوایی.
ته دلم میگم خدا کجایی.
سنگ صبور من ،نزاریم تنها.
نزاری پیش خلق بشم یه رسوا.
همیشه همه جا داشتی هوامو.
توگرفتاری ،گرفتی دستامو.
خدا جون دلم خوشه که توهستی.
نکنی نابودم ،تو دستی دستی.
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
خدایا جای حق گویند نشستی
ولی چشمت به روی ما تو بستی
ببین این زندگی همچون عذابه
کجاست این حق، که دیدارش سرابه
همش در ارزو و حسرت هستیم
به امید بهشت تو نشستیم
سر ما انقدر اینجا کلاه رفت
خدا این وعده ها اینجا کجا رفت
یکی مسول امد قولها داد
ولی دیدیم دروغ بود برد از یاد
هالا موندیم از این وعده وعید ها
که بوده دلخوشی یا اینکه رویا
بهشت تو کجا و ما کجاییم
مایی که تویی این برزخ رهاییم
میگن گر باشه بخت تو بسی بد
نبینی روز گار خوش تا ابد
گمونم اخرت هم واسه ما
ادامه عذاب توی دنیا
خوشی اون بهشتت هم یقیناً
برای مردم خوب زمیناً
* حیدری* ( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
ما همه پیرو افکار بسی خام شدیم
وعده ها دادن و ما همالکی رام شدیم
وعده هایی که همه بهر مقام و منصب
ما شنیدیم و به ظاهر همه ارام شدیم
قولها دادن و اخر همه بردند ز یاد
ما شنیدیم و دگر بار لب بام شدیم
همه دیدیم که افتاده ایم از این لب بام
ظاهرا داد زدیم ما که پشیمان شدیم
لیک هر بار چنین خورد رقم بار دگر
دیگری وعده دهد بار دگر خام شدیم
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
باورم کن خسته گشتم از جهان
از بدیهای زمین و این زمان
از تمام روزهای بی وفا
از کسانی که بوند قرق ریا
از کسانیکه بسی بد کاره اند
در میان کوچه ها اواره اند
مردمی که میزنند تهمت به هم
ابرو را میبرند، هم بیش و کم
فکر برزخ را ندارند هیچ وقت
چنگ دارند بر جهان بسیار سخت
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
میکنیم انکه بفکر مردم است
ما حمایت تا کهگردد انتخاب
انقدر خواهیم بماند منتظر
تا که گیرد او ز مردم چون جواب
امده تا که کند یک گوشه ای
حل زمشکلهای مردم بی یقین
ما ستایش میکنیم اکنون دگر
هر که افکارش چو باشد اینچنین
کرده ایم و میکنیم ما پیروی
از کسی که حامی این مردم است
بار الاها تو نما راهی درست
هر که را در این مسیر سر در گماست
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
در وصف گروه اقتدار حامی و بیداری
اقتدار اینگروه از بهر مشکلها نبود
میدهند اینها شعار باشد شعارها را چه سود
دم زنند گویند ما حامی برای مردمیم
این ریا کاری که انها میکنند ، سر در گمیم
با چنین افکار پوچ وجنبه بسیار کم
خواهند انها رفع کنند از بهر خلق گویی چو غم
خواب هستند و دم از بیداری حق میزنند
در قضاوت ادعا بر حرف ناحق میزنند
منطق از بهر چنینافراد شرمنده شده
اینچنین رفتار، دوستان باعث خنده شده
هال گر باشند بزرگان در میان شهر چنین
هیچگاه مردم نبینند روزگار بهترین
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
حامیان شهر خوب با صفا
مردمی خونگرم ، ولی بی ادعا
مردم خرو شهر ییلاقی خوب
شهر زیبایی به دور از هر غروب
چشمه هایی بس قشنگ و دیدنی
ابهایش سرد و بس نوشیدنی
دارد این شهر کوههایی استوار
باغهایی دیدنی ، فصل بهار
هست سرسبز و پر از شور و نشاط
نخبه گانی خوب در قید حیاط
هممهندس، هم معلم ، هم طبیب
هست این شهر بس قشنگ و بی رقیب
شهر خرو نامت همیشه زنده باد
تا ابد نامت بسی پاینده باد
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
چونان گشته اند خلق چون بی نیاز
که یارانه را نیست دیگر نیاز
همه در رفاه و چو بی درد سر
ندارند ز غمهای فردا خبر
چنین بی نیازی دگر نوبر است
که یارانه اینگونه درد سر است
به دست خلایق بدادی سبد
ستانند کالا در این مملکت
کلید تو قفلی چرا وا نکرد
ز تحریم ما را رها هم نکرد
گرانی شدش چند برابر بدان
مرور کن چه امد سر مردمان
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
گفتم که غم زیاد است از بهر خلق این شهر
گفتا مخور دگر غم ، چون من کلید دارم
گفتم که روزگارم یک روزگار تلخی است
گفتا برای ان هم حتماً کلید دارم
گفتم منم بده کار بی کار اخر اینجا
گفتا برای کار هم شاید کلید دارم
گفتمگرفتی از ما یارانه را و بردی
گفتا که خوردم ان را اخر کلید دارم
گفتم سبد کالا از بهر ما ندادی
گفتا سبد نداشتم ، فقط کلید دارم
گفتم گرانی اکنون بیداد کرده اینجا
گفتا نخور تو چیزی گفتا کلید دارم
گفتم که اقتصاد اینمملکت فلج شد
گفتا بزار باشد بهرش کلید دارم
گفتمکه قفلهایت بسته بمانده پس کو
گفتا نگو که پس کو ؟ کلی کلید دارم
* حیدری* ( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
بهر اینکه منتخب گردد در این شهر شلوغ
حاضر است تا که بگوید بهر مردم او دروغ
تو که فکر مردم و دلسوز انها گشته ای
با غذا دادن نگویند تو چونان فرشته ای
من نصیحت میکنم بهر شماها اینچنین
با ریا و مکر تو بر مسند کرسی مشین
مسندی که با ریا گردد بنا هست بی دوام
ای که بر مردم دهی بس وعدهء بی ربط و خام
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
بشنو از من تا حکایتها کنم
از زبان خلق شکایتها کنم
اینحکایتها که اندر این دلند
بر زبان اوردنش هم مشکلند.
دردها در سینه مردم نهان
هست ظلم بر خلق ، اشکار و عیان
روز شب در جنب و جوش و فکر کار
فکرها در گیر و دلها بی قرار
ما بده کاریم اندر این زمین
بی کس و کاریماندر این زمین
گر زنی حرفی به دارت میکشند
تیره خط بر روزگارت میکشند
میدهیم ارام جان در زندگی
بندگی نیست ، روزگار بردگی
* حیدری* ( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
ما نمیگوییم شوراهای مایند بی بخار
چون که انها نیز هستند بهر مردم بی قرار
مشکل این باشد که بالاتر ز شورا بی خیال
میکند حق و حقوق خلق ما را پایمال
سعی شوراهای ما را دوستان تقدیر باد
هست تقصیر بهر انکه برده ماهارا ز یاد
هرکسی که فکر ماست باشد سلامت تا ابد
هرکسی خورد حق ما لعنت به این رفتار باد
* حیدری*( مشنگ)
بمانسبت اتخابات و تلاش شوراهای عزیز
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نشسته بودم روز سیزده به در
خیره شدم به دیوار و من به در
مونده بودمکجا برم به گردش
برم با خودرو یا برم با نرمش
برم یه جا که باشه خوب وخلوت
من بشینم تو ارامش و راحت
هرچی که فکر کردم دیدم نمیشه
سیزده بدر تفریح نرم چی میشه
برم باید همش توی شلوغی
نشون بدم شادم ولی دروغی
گفتم بزار امروز بمونمخونه
سیزده بیرون رفتن شده بهونه
روزی که میشه طبیعت پایمال
هر جا نگاه کنی میبینی اشغال
یه عده میرن تو هوای عالی
میگنقلیون کشیدن داره حالی
طبیعت و هوا رو ول میکنن
تو خوشیها یه کمدل دل میکنن
بیاید اگه میرین توی طبیعت
رفتارتون باشه پر از معرفت
محیط زیست رو نکنید خرابه
این ارزو نگید یه جور سرابه
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
خداوندا منافق را ذلیل و رو سیاهش کن
کسی که مکر دارد را به یکباره تباهش کن
بکن کاری که گردد کور و دنیا را نبیند او
ولی کوری کمش باشد، عذاب بی حسابش کن
چونان کن تا شود او کر ، نماند بهر اوعقلی
دو دستانش فلج گردان ، که دنیا را سرابش کن
بکن روزش مثال شب ، که دنیا را سیاه بیند
ذلیلش کن ، علیلش کن، بسی بی دست وپایش کن
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
چونان من گشته ام عاشق ، که دنیا را نمیبینم
بجز خوبی از این ایام ، بدی هارا نمیبینم
تمام زندگانیم شده همچون عسل شیرین
کنار عشق خود هستم کمی ها را نمیبینم
اگر هم سالها باشم کنارش لحظه ای باشد
چونان زود بگذرد ، ثانیه ها را هم نمیبینم
به هر جا بنگرم گویی که او باشد کنار من
چنین یک عاشقی را من به رویا هم نمیبینم
دلم تنگ است وقتی نیست کنارم من غمین هستم
ولی با بودنش غمهای دنیا را نمیبینم
خداوندا سلامت باشد او تا شاد باشم من
من این شادی بدون او برای خود نمیبینم
ببوسم روی ماهش را که بوی عطر و عشق او
مرا دیوانه خود کرده فردایش نمیبینم
* حیدری* ( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
به فکر اتحاد شهر باشید
نه که با یکدگر در قهر باشید
بجای خط کشیدن بانشانه
نگاه کنمشکلات را که عیانه
برای حل مشکل باش در فکر
شعار مفتکی هرگز نکن ذکر
نکن تبلیغ از فامیل و اقوام
که این افکار بیهوده است وچون خام
پی مردی برو تا بهر مردم
کند خدمت نه که خود را کندگم
شعار و وعده و قول دروغی
یعنی سو استفاده از شلوغی
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
تو هممانند من نالانه نالانی نمیدانم
از این دنیا و خلقش بس گریزانی نمیدانم
گمانم بهر ما در زندگی جز غم نبود سهمی
چگونه پس بگوییم خوب و خوش هستیم نمیدانم
دلم میخاست تا دنیا به دورانی رود در قبل
اگر تکرار گردد زندگانیها نمیدانم
یقیناً باز هم اوضاع ما باشد چونان اکنون
که شادی بهر خوبان است ، دلیلش را نمیدانم
چرا ایزد برای من مصیبت ها سهمم کرد
ندارم صبر بهر اینهمه ماتم نمیدانم
* حیدری* ( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
یادمان هست که چند سالی پیش
یکنفر گفت که هست او درویش
امده حل بکند مشکل ما
امدو کرد بسی او بلوا
خلق هم در پی افکار چو خام
دادن اینگونه همه این پیغام
که شویم پیرو تو مرد دلیر
از هم اکنون، تا که گردیم پیر
مدتی رفت و خلایق در خواب
شدن انوقت اجیر از این خواب
که بدیدن همه بوده شعار
گشتن انگاه ز ان خواب بیدار
عده ای را به فنا داد دلیر
امدو گشت کاندید ،همچون شیر
گشت کاندید و به مسند ننشست
دهن خلق و شعارش را بست
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
خاک باشد برسر افراد بی حدو شرف
که منافق گونه دایم میزنند هر جا چو حرف
همچو روباه در پی مکر و ریا اواره اند
پاچه خور هستند ندارند چاره ای، بیچاره اند
مثل گرگی در کمین منفعت بنشسته اند
غافل از ایکنه خلایق ، از منافق خسته اند
شرم کن ای بی حیا با ابروی دیگران
تو نکن بازی ، خریت میکنی چون بی کران
* حیدری*( مشنگ)
تقدیم خدمت تفرقه اندازان و پاچه خوارن
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
من در این بادیه اندر پی یاران بودم
از چنین وضع در این شهر چو نالان بودم
خواستم تا که نهم من قدمی بهر شما
که به همراه شما رفع کنم مشکلها
دوستان یار من و یاور من گر بشوید
میدهم قول شما را که پشیمان نروید
دارم امید به یاریِ همه خلق دیار
به عمل کار براید نه ز تبلیغ و شعار
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نه در فکر نانیم نه در فکر اب
گمانم که هستیم همه قرق خواب
به دنبال پوچیم و دنبال هیچ
نبینیم چیزی بجز پوچ و هیچ
نشستیم ما در پی ارزو
نشستیم بیهوده در گفتگو
خیال بافی خوب و خوش داشتیم
نه در زندگی روز خوش داشتیم
همه عمرمان رفت گویی هدر
نکاشتیم چیزی ، بریم ماثمر
* حیدری* ( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
کاش که من سایه سر داشتم
کاش که منهم پدر داشتم
کاش یکی بود مرا دوست داشت
شانه به زیر سر من می گذاشت
نیست کسی پشت من اکنون دگر
وای مرا ، نیست مرا چون پدر
همدم غمهای مناکنون کجاست
همره من کیست بجز او، خداست
بعد تو بابا همه جا تار شد
زندگیمبی تو دگر زار شد
عمر خودت را همه کردی فدا
بهر رفاه زن و این بچه ها
کاش که عمرت ابدی بود پدر
دور ز تو رنج و بدی بود پدر
جنت اگر هست برای تو باد
ای پدرم روح تو باشدچو شاد
حسرت دیدار تو اندر دل است
دوری تو از بر من مشکل است
ای تو کهداری پدر خویشتن
بوسه به دست پدر خود بزن
* حیدری*( مشنگ)
تقدیم به ان پدرانی که اکنون در قید حیات نیستند
خداوند همه ارمیدگان در خاک را قرین رحمت کند
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
اقا مهدی رو مغازه اش یه دونه خونه داره
تو سرش فکرای کوچیک و بچه گونه داره
کار اون اصلاح موی مردها و بچه هایه
گاهی وقتها اخلاقش مثل بچه کوچیکهایه
جوکهای بی مزه و بی سرو ته زیاد میگه
گاهی هم از بدی باجناقش جواد میگه
گاهی از سفرهایی که خاطره مونده براش
میاد تعریف میکنه بای دوست و رفیقاش
شاگردهاشو زود به زود از مغازه رد میکنه
به اونها بشین پاشو میده کاری بد میکنه
گاهی میگه که میخام خونمو برهم بزنم
تا یه راه پله به پشت بوم خونم بزنم
گاهی میگه که میخام مغازمو زیاد کنم
تا که پارکینگ برای یک ماشین پراید کنم
گاهی میگه میفروشم زمینی که ساحل دارم
اخه ارزوهای زیادی توی دل دارم
داره نقشه میکشه تا بره مکه یک سفر
که اونم حاجی بشه حدود بیست سال دگر
اخلاقش همینطوریست کاریش نمیشه کرد دیگه
راستی شد فراموشم تا که بگم یه چیز دیگه
ادمهای دورگه بهتر از این در نمیان
حکمعلمیش همینه باعقل بهتر نمیان
اینم وصف دوست عزیزم اقا مهدی
ارایشگر
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
بمیرد انکه ما را این چنین کرد
چنین خوار و ذلیل اندر زمین کرد
شدیمنوکر برای این بزرگان
چو اربابیم به ظاهر نزد گرگان
تمام خلق گویی چون اسیرند
به زجر جان میدهند تا که بمیرند
ندارند رحم انها که رییس اند
برای خلق راحت حکم نویسند
اگر خواهی کنی اندک گلایه
خدا میداندش جایت کجایه
بیایند و کنند در زیر ابت
نماند هیچ اثر از تو و نامت
خدایا ظلم اینها هست بسیار
که لعنت بر چنین قوم ستمکار
* حیدری* ( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
|
|